چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...
چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...

مگس صفتان

توی بحثی که با یه دوست داشتم راجع به یه مسئله ای !من سعی داشتم آرومش کنم و دستم خالی بود !دستم خالی بود،


زبونم نمیچرخید برای این که مرحمی بشم براش !


مثال خیلی خوبی برام زد .


بعضی ها که موجب رنجش طولانی مدتش شده بودن رو به مگس تشبیه کرد !


چند هفته ای میشه به این موضوع فکر میکنم .الان میبینم همچین بی ربطم نگفته.


توی زندگی یه وقتایی میریم بالای قله و یه وقتایی میپریم پایین و به بالا نگاه میکنیم ،مصلما اون


چیزی که خوبه اون بالای قله بودنه هست ،واین که همه چیز وفق مرادت باشه وقتی برای تو همه


چیز خوب باشه و شاد باشی،بقیه هم تحت تاثیر قرار میگیرن و به سمتت میان .


حالا واقعا برای خودت یا برای چیزایی که شادت کرده ،مثلا برای پولت ،شغلت ،موقعیت خونوادگیت یا

برای هر منفعت دیگه ای که میتونه براشون داشته باشه .خلاصه بگم که تا بالای قله ای دورو برت


عجیــــــــــب شلوغه


توی این موقعیتی که مشکلی برات پیش میاد و از مقامی که قبلا داشتی نزول میکنی کم کم میبینی


که خلوت شد اطرافت ،دیگه بازار برو بیات ،تعریف کردنات ،مهمونی رفتنات داغ نیست !


آدما هنوز هستن ولـــــــــــــــــــــــــــی دیگه پیش تو نیستن ،تغییر موقعیت دادن ،رفتن سمت کسی که از تو بهتره !!!!!


حالا منظور دوستمو میفهمم چنین آدمایی مگس صفت تشریف دارن هر جا بهتر میتونن بخورن هر جا


بهتر میتونن پول جمع کنن همون جا پر میزنن !


(دوستان مگس صفت  یه وقتایی اونقدر از کسایی که ازشون منفعت به جیب میزنن اغراق به عمل


میارن که اصلان میمونی اینجوری

)



خب ممکنه توی همون وضع خراب بازم کسایی باشن که تنهات نذاشتن !باید قدرشونو دونست باید به یاد داشت برای 


فرداهایی که قراره دوباره حالت خوب شه ،آره تو دیگه با مگس صفتان کاری نخواهی داشت حتی اگه

برگردی به روزای خوب

زندگیت...


گر برانی نرود ور برود بازآید                              ناگزیراست مگس دکه حلوایی را

این دغل دوستان که می بینی                              مگسانند گرد شیرینی

دل من نه مرد آنست که با غمش برآید             مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی

تو آنی که از یک مگس رنجه‌ای                          که امروز سالار و سرپنجه‌ای

آستین کشتهٔ غیرت شود اندر ره عشق              کز پی هر شکری چون مگسی برخیزد

بند بر پای تحمل چه کند گر نکند                       انگبینست که در وی مگسی افتادست

من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس         زحمتم می‌دهد از بس که سخن شیرین است

بنده خویشتنم خوان که به شاهی برسم              مگسی را که تو پرواز دهی شاهینیست

اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار                        شکرفروش چنین ظلم بر مگس نکند

شکرین حدیث سعدی بر او چه قدر دارد           که چنو هزار طوطی مگس است پیش قندش

شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو                     به مگسران ملامت ز کنار شکرم

شکرفروش مصری حال مگس چه داند              این دست شوق بر سر، وان آستین فشانان

تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش           مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی                      تا چون مگس نگردی گرد شکر دهانان

پ.ن:قسمت اول شعر سعدی خوب به این نوشته ام میخورد ....


خوشجل موشجل من بزرگ نشده؟

کویری

یه درخت خشک و بی برگ میون کویر داغ

توی ته مونده ذهنش نقش پر رنگ یه باغ

 

شاخه سبز خیالش سر به اسمون کشید

برو دوشش همه پر شد زه اقاقی سپید

  

زیر سایه خیالی کم کمک چشماش رو بست

دید دو تا کفتر چاهی روی شاخه هاش نشت

  

اولی گفت: اگه بارون باز بباره تو کویر

دیگه اما سر رسیده عمر این درخت پیر 

 

دومی گفت: که قدیما یادمه کویر نبود

جنگل و پرنده بود و گزر زلال رود

 

گفتن و از جا پریدن با یه دنیا خاطره

اون درخت اما هنوزم تو کویر باوره

 

گفتن و از جا پریدن با یه دنیا خاطره

اون درخت اما هنوزم تو کویر باوره


پ.ن:داشتم امروز این اهنگو گوش میدادم وقتی دلم میگیره آهنگای حبیبو خیلی خیلی دوس دارم !

مادری اومد گف یا خاموش کن یا یه آهنگ شاد بذار

گفتم :وقتی شاد نیستم واسه چی شاد گوش بدم؟؟؟

نمیدونم چرا از این حبیب خوشش نمیاد؟

ولی خب هر کسی یه نظری داره

این آهنگشو خیلی دوس دارم اون یکی آهنگشم که میخونه :در این زمانه ی بی هایو هویو لال پرست هم خیلی به دلم میشینه

از 25 کلاسا شروع میشه و هنوز تکلیف سرویس مشخص نیست


باید دیگه صبح زود بیدار شدنو شروع کنمو عادت کنم!صبح زود من یعنی 6یا 5.30وگر نه عادت ندارم تا لنگ ظهر بخوابم

امروز 5.30بیدار شدم ملت بدونید من امروز صبح زود بیدار شدم


چند تا عکس خوشگلم گرفتم دوس داشتین ترشیف ببرید ادامه


  ادامه مطلب ...

خود کشی؟؟؟؟؟نه!!!!

تا یه کم شرایط عوض میشه و تحمل نداریم دیگه بمونیم


یا وقتی که کسی آزارمون میده!


یا وقتی هیچ چیز مطابق میل ما نیست و پیش نمیره


از خستگی میگیم !از بریدن !

دیگه هیچ چیزو نمیتونیم ببینیم چون قسمت زیادی از ذهنو فکرمون مشغوله

ولی میشه! زیبایی زیاده

باید یکم تغییر بدیم

خودمونو

عادتهامون مونو

 از مرگ گفتن خیلی راحته !وقتی ناراحتیم

این که هدیه ی زیبایی رو که خدا بهمون داده رو نابود کنیم و از خود کشی حرف بزنیم

پ.ن: والا ما که تا یه درصد احتمال دادیم جیوه رسیده باشه به پوستمون تک تک موهای برادری رو کندیم بیچاره نمیتونست آب دوهانشو قورت بده از ترس

خداییش این که ذره ای از سلامتیم از دست بره قلبم به طرز عجیبی در تکاپو و تپش بود

والا من که خیلی میترسم بمیرم شوما ها رو نمیدونم

به یاد فراموشی میسپارند اعمال خود را

خیره میمانند به چشمانت تا ببینند رفتار گذشته شان عکسی دارد؟؟؟

هیچ

پشیمانی در فکر و اندیشه نابه خردانه شان راهی ندارد


آری

همان ها که جز انباشته کردن در کیسه ی شکم کاری نمیدانند و نمیتوانند!


پر که شد کمر تکیده میکنندو پا دراز


زبان شان عجیـــــــــــــــــب کار میکند

در عجبم

لطف خدا را...

خرافه را با جان و دل با گوشت و پوست و استخوان آمیخته اند ...

آخر کسی نیست بگوید :

هی مردمان!!! شما را چه به چشم زدن آخر


چهره زیبا میکنند

سرخاب سفیدابشان از برای پنهان کردن چیست؟زمانی که عده ای در عذابند برای بودنشان

کاش یا من میرفتم یا آنها

صبرم که لبریز میشود سر از پا نمیشناسم !

غریبه ها چه دلچسبتر میشوند برایم

با غریبه ها الفتی دگر دارم

طرحی نو در می اندازم

چاره ای ندارم سر در لاک خود فرود آرم

خطاب به خود میگویم :

دلکم چرخ فلک همیشه برای عده ی خاصی نمیچرخد

پس میکوشم

صبورم



امان از امان

امان از روزی

که

فریاد عقل گوشت را به بی رحمی کر کند


امان از روزی

که

با پای عقل روی احساست که به اشتباه بودنش پی برده ای قدم رو میکنی


امان از بودن و نبودن

امان از لحظه ای که شاید بی خدا حافظی تمام شود


امان از باور یک انسان در پیچ و خم زندگی


امان از آه یک دل که تا هست میسوزد و میسوزاندت

امان از امان

که اگر امان میدیدی چونان دلشوره به خود راه نمیدادی

امان از تنهایی و دستپاچگی برای پر کردن ان

امان از امان از امانو امان


خدایا ببخش اگر امانت زیبایت را بیهوده به دست باد سپردم

ببخش چون تو بخشنده ای زیبا معبود من

امان ترین لحظه را در بی کسیهایم دیدم 



هر انچه را که میخواهند باید بشنوی

به نظرم بهترین ماه تابستون ماه شهریوره

هوای معتدل و نسیم نسبتا خنک

حداقل میشه یه کم توی حیاط قدم زد

بعد از مدت ها تخمه شکست

من دوست دارم قدم که میزنم

فقط سکوت شب باشه

و

صدای طبیعت

ولی مثل این که شب جمعه حق نداری همچین هوسایی به دلت راه بدی

اول دعای کمیل و صای نجوا و بلندگوی تا آخر بلند

و

دوم صدای جشن و شادی مطرب و عروسی

دیش دارام دوم دام

 تازه یه کمشم با هم قاتی شد وضعیتی داریم ما تو مملکت اسلامی








شک نکن

یادمه یه بار یه مستند دیدم راجع به قطرات آب که یه پژوهشگر ژاپنی تحقیق کرده بود روی شکل ظاهر ی و باطنی آب!


با پخش آهنگ خوب و بد !چسبوندن حروف زیبا مثل عشق، خدا، مادر ،همسر.وهمچنین خوبی، نیکی،زیبایی وعکس

وسپس فریز و منجمد کردن قطره ها و دیدن اونها توسط میکروسکوپ الکترونی و عکسبرداری از اون ها نشون داد که شکل منجمد شده آب به طرز عجیبی تغییر کرده و زیبا و زشت شد ...

"دوست داشتین این قسمتو مطالعه کنید جالبه"

کسی حتی فکرشم نمیکرد آب این تاثیر پذیری رو داشته باشه !

پس وقتی حیات و زندگی ما به این چیز ارزشمد وابسته است چه میشه گفت!

پس کاری رو که انجام میدیم باید با تمام وجود انجام بدیم چون حتی نیت و افکار ما روی محیط و اجزای اون تاثیر میگذاره چه برسه به آدمها ...

وقتی تصمیم میگیری کاری انجام بدی حتی پختن یه تخم مرغ برای بچه ی 2 ساله ات اگه یه دستت گوشی موبایلت باشه و یه دستت قاشق و همه ی حواست به نوشته توی گوشیت باشه وقتی غذا رو میاری جلوی دهن بچت انتظار نداشته باش با ذوق بخوره ...

انتظار نداشته باش وقتی تو همه عشقو انرژیتو جمع نکردی برای کسی که باید! عکس العمل خوبی دریافت کنی


شک نکن!!!

پ.ن:خیلی دوس داشتم  بهتر بنویسم ولی نشد


تقدیم به دوست هنردوست و هنرمندم "گندم"

همین امروز تمومشون کردیم


گندم جان بفرما !دیدی به قولم وفا کردم



 

ادامه مطلب ...

خوبم خوبم خوبم

حسو حال لطیفی دارم


خیلی دوسش دارم حاضر نیستم با هیچی عوضش کنم


اخلاقم بهتر شده

رابطه ام با مامان بهتر شده

حس میکنم خیلی دوسش دارم

اونم همین طور


دیگه بهم نمیگه خدا عقلت بده


فک کنم خدا بهم داده

البته فک کنم


امروز جوری صدام کرد که هیچ وقت این طور نبود


مثل این که مامان چکاوک چکاوکو صدا کنه:چکاوکی؟؟؟؟؟؟

امیدوارم بهتر بشه


دوست دارم مامانم




میخندم

میخندم به تمام بایدها ...

نباید ها

تعصب!!!

میخندم چون خنده بر این درد بی چون و چرا حتما دواست!

میخندم

چون

احترام قائلم به سلیقه ها و نظرات

میخندم چون قلبم سلامتی میخواهد نه بیماری ...

لبخند که بزنی

کمی همراهی میکنی

کمی!!!

زمان و فکرت

ایمانت به باورهایت

درست میکند تمام تعصب همای بی جا را


تحمل کن آرام جان

تحمل...