چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...
چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...

شاید  قسمت بود  من ناغافل راهی بشم !

نخوامو به اجبار راهی بشم 

دلم شور بزنه از دیر رسیدن  ...دلم هی  نگران  بشه و یه هویی بگن ماشین بیرون منتظرته  سوار شو که زود برگردی .

وسط راه بار شکر بخوان  ماشین بره توی خمینی شهر بار شکر بزنه 

من  ببینمش  

آخ ...بدن نحیف و لپ قرمزو دستای یخ زدشو  جاکت نازکشو تو اون سوزو سرما.هی با چشام توی اون ایسوزو صداش کنم  !هی سرگردون باشه و توی اون پیاده رو بره و برگرده 

تو دلم هزار تا فکر بکنم  برای اون ودیر رسیدنم بشه به درک...

نگاش بیوفته تو چشمامو  بیاد پای ماشین  

میخواستم  دستاشو بگیرم  .بغلش کنم .زار بزنم 

ولی  اینو امروز مطمئن شدم

قسمت بود برم 

به خدا 

         

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد