چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...
چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...

مدتی قبل از وداع

چون بیماری بیماری پیامبر شدت یافت ،به بلال فرمود که مردم را به مسجد دعوت کند.

سپس  پارچه ای به سر پیچید و به مسجد شتافت و بر کمان خود تکیه داد و بر منبر رفت . بعد از حمد و ثنای پروردگار ، یکایک زحمات خود را برشمرد و آنگاه فرمود:

_من چگونه پیامبری بودم ؟

سپس فرمود:

_هر کس از شما به گردن من حقی دارد ،هم اکنون قصاص کند .

نفس در سینه مردمی که سخنان غم انگیز و اندوهبار وداع پیامبر عزیزشان را گوش می دادند حبس شد هر کس به این سو و آن سو می نگریست .همه یقین داشتند که هیچ کس را بر پیامبر حقی نیست .

ناگهان پیرمردی از گوشه جمعیت خاموش و اندوهگین به پاخاست و گفت:

 
 

_ یا رسول الله !پدر و مادرم فدای شما باد ،روزی که از طایف برمی گشتی بر ناقه سوار بودی،من به پیشوازتان آمده بودم در دستتان عصا بود ،شما می خواستی ناقه را برانی به شکم من خورد اکنون میخواهم قصاص کنم!


پیامبر به بلال فرمود:

_ به خانه برو وعصا را بیاور !

وقتی بلال عصا را آورد ، پیامبر فرمود:

_آن پیرمرد که می خواست قصاص کند نزد من بیاید .

پیرمرد،که "سواده بن قیس"نام داشت  از جای خود بر خاست و به نزد پیامبر رفت و محکم و قاطع به پیامبر گفت:

_ شکم خود را برهنه ساز!

پیامبر پیراهن خود را بالا زد و شکم مبارک خود را برهنه کرد.

پیرمرد نزدیک تر شد و عرض کرد:

_یا رسول الله اجازه می فرمایی شکم مبارکتان را ببوسم ؟

پیامبر اجازه فرمودند.

پیرمرد ،شکم پیامبر را بوسید و عرض کرد :

_اعوذبموضع القصاص من بطن رسول الله من النار (من از آتش دوزخ به محل قصاص روی شکم پیامبر پناه می برم)

پیامبر فرمود :

_سواده!آیا قصاص می کنی یا درمی گذری؟

_در میگذرم یا رسول الله.

_خدا از تو درگذرد!


برگرفته از کتاب :داستان پیامبران ..جلد دوم....حضرت محمد(ص)....نوشته :علی موصوی گرمارودی.

شک نکن

یادمه یه بار یه مستند دیدم راجع به قطرات آب که یه پژوهشگر ژاپنی تحقیق کرده بود روی شکل ظاهر ی و باطنی آب!


با پخش آهنگ خوب و بد !چسبوندن حروف زیبا مثل عشق، خدا، مادر ،همسر.وهمچنین خوبی، نیکی،زیبایی وعکس

وسپس فریز و منجمد کردن قطره ها و دیدن اونها توسط میکروسکوپ الکترونی و عکسبرداری از اون ها نشون داد که شکل منجمد شده آب به طرز عجیبی تغییر کرده و زیبا و زشت شد ...

"دوست داشتین این قسمتو مطالعه کنید جالبه"

کسی حتی فکرشم نمیکرد آب این تاثیر پذیری رو داشته باشه !

پس وقتی حیات و زندگی ما به این چیز ارزشمد وابسته است چه میشه گفت!

پس کاری رو که انجام میدیم باید با تمام وجود انجام بدیم چون حتی نیت و افکار ما روی محیط و اجزای اون تاثیر میگذاره چه برسه به آدمها ...

وقتی تصمیم میگیری کاری انجام بدی حتی پختن یه تخم مرغ برای بچه ی 2 ساله ات اگه یه دستت گوشی موبایلت باشه و یه دستت قاشق و همه ی حواست به نوشته توی گوشیت باشه وقتی غذا رو میاری جلوی دهن بچت انتظار نداشته باش با ذوق بخوره ...

انتظار نداشته باش وقتی تو همه عشقو انرژیتو جمع نکردی برای کسی که باید! عکس العمل خوبی دریافت کنی


شک نکن!!!

پ.ن:خیلی دوس داشتم  بهتر بنویسم ولی نشد


رهایی

من شکارچی نیستم اما شنیده ام...


در جاهایی از قطب شمال ...


جایی که مردم بومی آن جا ،گاهی اوقات ،گرگ شکار میکنند!


آنها یک تیغه دو پهلو فراهم می کنند ...


وروی آن تیغه خون می ریزند ویخی را ذوب میکنند!!

و

دسته ی تیغه را در یخ فرو میکنند طوریکه فقط تیغه حرکت کند...


بعد گرگ بوی خون را استشمام میکند...


وبه سمت تیغه می آید وبرای خوردنش ، به آن لیسه میزند.


و وقتی گرگ  تیغه را لیسه میزند ، قطعا چه اتفاقی می افتد؟


زبانش بریده میشود و خونریزی میکند.


وفکر میکند که شکار خوبی به دست آورده است...


او خون خودش را میخورد و در نتیجه باعث مرگ خودش میشود...

این همان کاری است که امروزه امپریالیست ها ، با استفاده از کراک و کوکائین با ما میکنند...

منبع:مستندArivales

اثر:نورگا و آرکنار

قسمت:46...رهایی

لطفا ادامه مطلبو هم مطالعه کنید....



ادامه مطلب ...

کویر

آن شب نیز من خود را بر بام خانه گذاشته بودم به نظاره آسمان رفته بودم .

گرم تماشا وغرق در این دریای سبز معلقی که بر آن مرغان الماس پر،ستارگان زیبا وخاموش،تک تک از غیب سر میزدنند.

آن شب نیز ماه با تلالو پرشکوهش از راه رسید وگل های الماس شکفتندوقندیل زیبای پروین سرزد.

وآن جاده ی روشن خیال انگیزی که گویی یک راست به ابدیت می پیوندد(شاهراه علی)،(راه مکه)!

که بعد ها دبیرانم خندیدند که:نه جانم (کهکشان)!وحال می فهمم که چه اسم زشتی !

کهکشان یعنی از آنجا کاه میکشیده اند واین ها هم کاه هایی است که در راه ریخته است!

شگفتا که نگاه های لوکس مردم آسفالت نشین شهر آن را کهکشان میبیند ودهاتی های کاه کش کویر ،شاهراه علی،راه کعبه،!

راهی که علی(ع) از آن به کعبه میرود...

.

.

دکتر علی شریعتی