چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...
چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...

همه کسمی مادرم

ببینمت  هر روز داری  جلو چشمام اب میشی !جای سوختگی روی پاهات !روی دست و سینه هات ...

نمیدونی چقدر پیر میشم وقتی اینجور...

زندگی به من به تو وفا نکرد.مادرم .خیلی تنهایی ...

با زمین و زمان دعوا دارم  وقتی تو انقدر شکسته ای  وقتی  خمیده شده اون هیکل ورزشکاری قشنگت !

فکر این که یک ماه دیگه ازت جدا میشم دیوونم میکنه  میمیرم 

وای 

چقد بد بودم باهات چقد داد و فریاد سرت کشیدم  

دوسال تمام پا به پای من بیای  پولامونو جمع کنیم  برای من جهیزیه بخری .که دست دراز نکنیم .که  ثابت کنی تو یه شیر زنی  که ثابت کنی بهم  اگه با چنگ و دندون مارو  بزرگ کردی  هم مرد بودی هم زن !هم تربیت کردی هم  شکم سیر کردی!

امشب این بغض سرکش لعنتیو چجوری اروم کنم ؟؟؟؟؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سلام خونه ام .سلام دفتر زندگیم .سلام عزیزم

میخوام یه سرو سامونی بهت بدم  ببخشم  !

خیلی وقته درستو حسابی بهت سر نزدم  ،از ته دل باهات دردو دل نکردم  

خیلی وقته خیلی چیزا رو توی خودم ریختم  ...

آخه میدونی  خیلی از احساسات و خیلی از حرفا رو هم نمیشه به هر کسی گفت فقط خود تویی که میتونی گوش بدیشون و قضاوت نکنی ،نگاه کنی و بهم بگی صبر کن درستت میشه بهم لبخند بزنی  و بگی خوبه باهام حرف زدی رفیقم سبک شدی ؟!


این که توی بحران ها پشتمو خالی نمیکنه !

این که با منطق همه چی  رو حل میکنه!

این که توی بدترین شرایط باهام دردو دل میکنه و پا پس نمیکشه!

نشون میده  مرده 

عشقه ...

راهش را بلد نیستم یک  زن"جنتلمن" باشم!

جوری که خنثی کنم با رفتارم  ناپختگی ها را  تنگ دیدگی ها را  حسادتها را  ...

ولی

باید یادش بگیرم  

میدونی چی عذابم میده؟

جدای از سطح پایین فرهنگ دورو برم  وپیرو بالاجبار از عقاید  پوچی که هست !تحمل بعضی نفرات  که بالاجبار باهام نسبتی پیدا کردن  واقعن سخته .

راستشو بخوای  کراهت داره برام مدارا کردن حتی...

یه چیزی مخلوط  از تنفرو احترام جبری ،


امیدوارم  سالی که نکوست از بهارش پیدا نباشد!

شروع خوبی نداشت برام سال 96

هنوزم پس لرزه هاش تنمو میلرزونه

سکوت سرشار از ناگفته هاست...

درستترین انتخاب منی...

خوشحالم

خال جان:)

خال به خودی خود بد نیست.

  خالِ گوشتیِ بزرگِ زیر گوش ِمن  که تا حدود یک سال پیش نقشه هایی در دوران  مجردی برایش میکشیدم   !که حتمن یک روزی میسپارمش به دست  تیغ جراحی و از بیخ و بن  درش می اورم  . این روز ها در پوست خود نمی گنجد...

توقع داشتم  بهش که میگویم این خال گوشتی زیر گوشم  زشت است مگر نه؟ اوهم موافقت کندو بگوید یک روزی میرویم درش می آوریم!

ولی  ولی نشانی اش را پرسیدوبوسه ای   که به خال  زد  هم من  یادم رفته  که  خالی زشت داشتم زیر گوشم  هم خال زیبا شده  اصلن منِ بدونِ خال زیبا نیست که ...

حس غرور به آدم دست میده برخورد با همچین آدمی

اصولن باس  از یه جایی به بعد سکوتو شکستو  جواب داشت واسه بعضی ادما !

از یه جایی به بعد اون  دختر سر به زیر و مودب  زیر خروار ها  حرف مفتو  خالی از عقل  دفن میشه  لذا برای نفس کشیدن و ادامه  حیات باید  کمی زبون دراز بود .نه که احترام نیاشه ها  نه اصلن.

با خنده هم میشه جوری جواب داد که طرف دفعه اولو اخرش باشه  پاشو از گلیمش درازتر میکنه  ایضن  میشینه سرجاش 

:))

شاید  قسمت بود  من ناغافل راهی بشم !

نخوامو به اجبار راهی بشم 

دلم شور بزنه از دیر رسیدن  ...دلم هی  نگران  بشه و یه هویی بگن ماشین بیرون منتظرته  سوار شو که زود برگردی .

وسط راه بار شکر بخوان  ماشین بره توی خمینی شهر بار شکر بزنه 

من  ببینمش  

آخ ...بدن نحیف و لپ قرمزو دستای یخ زدشو  جاکت نازکشو تو اون سوزو سرما.هی با چشام توی اون ایسوزو صداش کنم  !هی سرگردون باشه و توی اون پیاده رو بره و برگرده 

تو دلم هزار تا فکر بکنم  برای اون ودیر رسیدنم بشه به درک...

نگاش بیوفته تو چشمامو  بیاد پای ماشین  

میخواستم  دستاشو بگیرم  .بغلش کنم .زار بزنم 

ولی  اینو امروز مطمئن شدم

قسمت بود برم 

به خدا 

         

برج

دارن‌ یه‌ بُرجی‌ می‌سازن‌ با ده‌ هزار تا پنجره‌

می‌گن‌ که‌ قدِ برجشون‌ از آسمون‌ بُلن‌تره‌

برای‌ ساختنش‌ هزار هزار درختو سر زدن‌
پرنده‌های‌ بی‌درخت‌ از این‌ حوالی‌ پَرزدن‌

می‌گن‌ که‌ این‌ برج‌ِ بلند باعث‌ِ افتخار ماس‌
حیف‌ که‌ کسی نمی‌دونه خونه‌ی افتخار کجاس

باعث‌ِ افتخار تویی‌ دخترِ توی‌ کارخونه‌
که‌ چرخ‌ِ زنده‌موندنو دستای‌ تو می‌چرخونه‌

باعث‌ِ افتخار تویی‌ سپورِ پیرِ ژنده‌پوش‌
نه‌ این‌ ستون‌ِ سنگی‌ِ لال‌ِ بدون‌ِ چشم‌ و گوش

ستون‌ِ آسمون‌ خراش‌!
سایه‌تو ننداز رو سَرَم‌
تو شب‌ِ بی‌ ستاره‌ هم‌
من‌ از تو آفتابی‌تَرَم‌

یه‌ روز میاد که‌ آدما تو رو به‌ هم‌ نشون‌ بِدَن‌
به‌ ارتفاعت‌ لقب‌ِ «پایه‌ی‌ آسمون‌» بِدَن‌

اما خودت‌ خوب‌ می‌دونی‌ پایه‌ نداره‌ آسمون‌
اون‌ که‌ زمینی‌ نمی‌شه‌ با حرف‌ِ پوچ‌ِ این و اون‌

پَس‌ مث‌ِ طبل‌ صدا نکن‌! نگو بُلن‌ترین‌ منم‌!
من‌ واسه‌ رسوا کردنت‌ حرف از درختا می‌زنم‌

درختای‌ مُرده‌ هنوز، خواب‌ِ پرنده‌ می‌بینن‌
پرنده‌های‌ بی‌ درخت‌ رو سیمای‌ برق‌ می‌شینن‌

به‌ قد و قامتت‌ نناز ! آهای‌! بلندِ بی‌خبر!
درختا باز قد می‌کشن حتا تو سایه‌ی تبر.

ستون‌ِ آسمون‌ خراش‌
سایه‌تو ننداز رو سَرَم‌
تو شب‌ِ بی‌ ستاره‌ هم‌
من‌ از تو آفتابی‌تَرَم.

یغما گلرویی / ۱۳۷۸

خبر خوشهای حال خوش کن فیس و من

12 ساعت رو پا بودی و خودتو کشوندی خونه !

چای خوردی و با همسری کپو گفتی داشتی و یکم از سردردت کم شده

با خودت میگی برم ببینم تو نت چه خبره بعد یه هفته  مخصوصن تو فیس...

با یه دستت موسو کنترل میکنی و با یه دستت موهاتو میگیری تو انگشتات و میخونی...

1-مرگ دنیا فنی زاده عروسک گردان کلاه قرمزی 

2-تصاویر گور خواب های قبرستان بزرگ نصیر آباد ...

3-کودکی که در یکی از پارک‌های تهران از مادری کارتن خواب به دنیا آمده بود، دقایقی بعد از تولد به دلیل سردی هوا و شرایط زایمان از دنیا رفت.

بغض

باید بتونم  احساسمو بهش منتقل کنم  !

اگه دنبال راه چاره نباشم  به مشکل میخورم ...

الان با نوشتن پیام و تلگرام و... این چیزا از راه دور تموم حرفای دلمو بهش میگم 

ولی من ضعف دارم توی رو در رو صحبت کردن  یادم ندادن ...

توی خانوادم یاد نگرفتم تو چشماش نگاه کنمو حرفای دلمو بهش بگم  

خیلی میترسم 


قاتل

من تا حالا کسی رو نکشتم ...

ابی

کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری
دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری
شونه ی کی مرهم هق هقت میشه دوباره
از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره

برگ ریزونای پاییز کی چشم برات نشسته
از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته
کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا
کی از سرود بارون قصه برات میسازه
از عاشقی میخونه وفتی که راه درازه
کی از ستاره بارون چشماشو هم میذاره
نکنه ستاره ای بیاد یاد تورو نیاره
کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری
دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری
شونه ی کی مرهم هق هقت میشه دوباره
از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره
برگ ریزونای پاییز کی چشم برات نشسته
از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته
کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا
کی از سرود بارون قصه برات میسازه
از عاشقی میخونه وفتی که راه درازه
کی از ستاره بارون چشماشو هم میذاره
نکنه ستاره ای بیاد و  یاد تورو نیاره
کی اشکاتو پاک میکنه

دانلود آهنگ

هایدی

الان زندگیم میشد کارتون هایدی !

منم میشدم هایدی 

تو کوهستان بودم  

اخ چقد تصورش خوشه 

دلم قنج میره

خدا خستم

با مادرت میای کار؟

بله.

بچه اولی؟

بله.

چندتا بچه این؟

منو داداشم.

اگه تو بچه اولی  چرا مادرت انقدر پیره؟!!!

وقتی زن باشی و مردت مرد نباشه زود پیر میشی...

خیره خیره ...لبخند تلخ...سکوت...

دلم میخواد این زنایی که سر کار  با آرایش غلیط و افتضاحشون (تو بخش اداری و لباس سفید پوس های به اسم مووهندس) چشم  حقارت به کارگر دارنو جر بدم ...

جوری که دلو دماغ به خود رسیدن نداشته باشن.

دلم میخواد  یه سری از اون شکم گنده های پر مدعا رو (صرفا  مذهبی و لامذهبی) مث یه کارگر بکشم به کار تو اوج خستگی بشینم تماشاشون کنم.دلم قنج بره!

دلم میخواد یکی یه کار خوب پیدا کنم برای تموم بی زبونایی که باهاشون کار میکنم.

دلم خیلی چیزا میخواد.دلم میخواد  دو سه روز این خانومایی که از زور بیکاری میشینن هر روز  جلسه بدگویی و غیبت و دخالت توی زندگی  اطرافیانشون  میذارنو ببرم  سخت وادارشون کنم کار کنن.جوری که فقط جون خوردن و خوابیدن داشته باشن.بعدش بشینم نگاشون کنمو یه نفس  عمیق بکشم.

دلم جوونی و خوشیای مادرمو میخواد...

اخ دلم


خنده

شکل خنده  هام  عوض میشه 

از بچگی تا حالا  هر از چند گاهی نوع خندیدنم عوض میشد.کپی  قهقه های کسی میشد که خیلی باهاش خندیدم.

رنگ خندهام هنوز رنگ خنده های شکوفه است...

دیگه نمیاد کار!

پ ن:احتمالن بعد از این میام میگم شبیه کی شدم 

حس قشنگ بودنش

بگردی تو اتاقش  جوراب چرکاشو پیدا کنی با عشق بشوریشون .

بعد یه ماه از نامزدیت نگذشته باشه ببینی رمز قفل گوشیشا عوض کرده !اخم کنی و تو  رو متوجه خودش کنه بگه رمزو بلدی بزن .بعد بفهمی رمز گوشیشا عین رمز گوشی تو کرده ...

لب تابش نباشه سرجاش بپرسی ازش که پس کو ؟؟؟! بگه مگه خودت نگفتی جمعش کن تو دست و پا نباشه خراب نشه؟!

بهش  بگی خدا کنه بچمون چشاش مث تو باشه  (خخخ)بگه باشه سعی خودمو میکنم ولی  رنگش از من باشه حالت و شکل چشم و ابروهاش باید مث تو باشه ...

سرکار باشی و ضعف کنی از خستگی  مدام خاطراتت باهاش بیاد جلو چشت  بخندی  و بقیه ندونن چرا میخندی !حالت خوب بشه  سرحال بیای.

از انتخابم راضی ام .

 این روزا  برای ادامه دادن  حضورش الزامیه .نقطه عطف  زندگی من حضور نازنین کسیه که اومدو به  دنیام رنگ  خوشبختی  داد.

اسکلت خونمونم داره تکمیل میشه :)

گریه اتو قورت دادی تا حالا؟؟؟

تقریبا روزی  صد باری با صورت میخورم زمین!(ایهام) دردم میاد ،بغضم میگیره !گریه امو قورتش میدمو پامیشم ...

درست در اوج شورو شوق جوانی به سر میبرم  ، و هر روز حدود 12-15 ساعت مشغول کار هستم .

هر از گاهی فکر میکنم که چند سال دیگه که برگردم به گذشته و بخوام خاطرات و جونی کردن های 24 سالگیمو به یاد بیارم ، چی میاد توی ذهنم ؟!!!

سگ دو زدن ،  زیر دست  بودن یه مشت نفهم و کله خر،

واقعن چرا زندگی من این همه باید سختی توش باشه از اول اول اول تا الان ؟!!

دلتنگ اینجام خیلی...دوس دارم دوباره بیامو هی آپ کنم.این وبلاگ راه نجات منه ،توی وقتایی که هیچ کسو ندارم باهاش حرف بزنم .

تنهایی ادما ربطی به مجرد بودنو متاهل بودنشون نداره ...

در هر صورت در حال گذران روز ها هستم  به امید خدا.

دوس دارم بدونم کیا میان میخوننم  خدا پشتو پناهتون.


چکاوک عشق است

توی محل کارم  به خاطر نوع کاری که هست باید چکمه بپوشیم ،چکمه های سفید و با ساق بلند همه با ماژیک یا خودکار اسم خودشون رو روی اونها مینویسن!

من اسم و فامیل شناسنامه ایم رو ننوشتم ...

نوشتم :چکاوک


حالا هرکی از راه میرسه میگه چکاوک یعنی چی؟

مگه میشه بهشون حالی کرد که یه عمریه یه خونه دارم  که توش منا به اسم چکاوک صدا میزنن؟!!!

کسایی که منا اینجا میخونن میفهمن فقط

درجوابشون فقط میگم اسم یه پرندس که خیلی اوازش قشنگه 


پ ن:یکی از دوستان گفت  فیلم ماهواره ای منظورته؟ و من با چشمهای سه برابر درشت شده گفتم چی؟!!!!!!  گفت یه فیلم تو ماهواره اسمش چکاوکه 

گفتم نه والا ما ماهواره نداریم که.


فتوا های چکاوکی

خیلی خوبه یه وقتایی به خودت اهمیت بدی  !

این اسمش خودخواهی نیست.تقریبا میشه اسمشو گذاشت احترام به خودت  به شخصیتت .

مثلن حوصله کار نداشته باشی ،احساس ضعف و خستگی بکنی ،حوصله توضیح دادن به کسی که فقط دوس داره منطقی که توی کله خودشه رو از زبون تو بشنوه ام نداشته باشی!البته این دیگه اسمش منطق نیست ها...

هی زجه بزنی جلوش که اون روزا بهم مرخصی بده و نده  خب معلومه تو چیکار میکنی!

تا ساعت 12  ظهر میخوابی و یه دل سیر از خواب پر میکنی و یه نفس عمیق .تازشم هم کلامم نشدی با اون طرف که هی دلیل بیاری حالت خوب نبوده و از این حرفا.

حالا یه روز غیبت بخوری جهنم

اعصابت آرومه 

آرامش داشتی 

حالت خوب شده ...

هیچی بهتر از این  نیست که ...

سرتو بذاری رو شونه اش و اونم تند تند بلند بلند فکر کنه که کدوم شعرا قشنگتره !پیداشون کنه و با صدای دلنشینش با لحن مشاعره  بخونه

انگار  زندگی روی خوشش رو داره کم کم نشونم میده ،چند وقتیه  به خاطر حضور مهربونش  خیلی آرامش دارم.

چشم انداز

یه درخواست برای کار توی آزمایشگاه محل کارم داشتم .البته یه پیشنهاد از طرف مهندس اونجا بود به خاطر مدرکم .و هنوز مخالفت و موافقتش قطعی نشده وامیدوارم  به لطف و یاری خدای خوبم هر چی خیره رقم بخوره .من لایق بهترینا هستم ...