به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ
که با من از فصل های خشک گذر می کردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه می آوردند
و به مادرم که در آیینه زندگی می کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین که شهوت تکرار من
درون ملتهبش را
ار تخمه های سبز می انباشت
سلامی دوباره خواهم داد
می آیم می آیم می آیم
با گیسویم ادامه بوهای زیر خاک
با چشمهایم تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام
از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم می آیم می آیم
و آستانه پر ازعشق می شود
و من در آستانه
به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پرعشق ایستاده
سلامی دوباره خواهم داد
(از آلبوم پری خوانی-فروغ فرخزاد)
سلامی مجدد
همیشه دلنگار باشی دوست خوبم
ممنونم دوستم
چی؟؟دلنگار؟نشنیدم یعنی چی؟
وبلاگ خوبی داری. ممنونم که بهم سر می زنی. باز هم منتظرت هستم
خواهش میکنم دوست گلم
اشعار زیباتونو میخونم...عالیه
سلام
اره دوست خوبم اشعار و غزلها را خودم میسرایم
اما بعلت عدم امنیت در نت ناچارم انها را در وبلاگ ناقص بگذارم
شما میتوانید در سایت شاعران معاصر غزلسرای ایران زمین
چند غزل کامل از من بخوانید
دلنگار ؟
یعنی : انچه از دل بر آید مانند شعر و غزل
و در وبلاگ یا کتاب نگارش و درج گردد
موفق باشید
خیلی ممنونم دوست شاعر
مرسی که قابل دونستی منو
از فروغ خوشم میاد. ولی همیشه شعراش برام سنگین بودن...
اولین باره شعرشو میخونم ومیذارم
ممنون که اومدی
باشه موافقم من هیچ دوستی ندارم و خوشحال میشم با هم دوست شیم
فدات شم که مث خودم تنهایی...

با کمال افتخار لینک شدی خانوممممم
بسیار زیبا بود منون عزیزم
خیلی زیبا بود...
چراااا دعوام کرده بودی
واسه چی سیگار ؟