چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...
چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...

سوسری

سر کلاس آزمایشگاه  آفات و بیماری های گیاهی بودیم و همه ی هم کلاسی ها دور تا دور میز نشسته بودیم .

از ترم قبلیا شنیده بودیم که واسه ی نمره گرفتن وپاس کردن قسمت عملی این درس باید چی کار کرد ...من که فکر میکردم این درسو پاسش کنم دیگه همه ی بیماری های گیاهی و حشرات موزی و ...رو روشون شناخت پیدا میکنم ...

استاد تشریف آوردن و کمی توضیح دادن وگفتن که برای این که من بهتون نمره بدم باید ۵۰تا حشره و بیماری جمع کنید بیارید تا بنده تشخیص بدم که بیماری هست یانه ...

مراحل به این شرح بود که :۱-باید حشرات رو درون الکل به قتل برسونیم ۲-پاها و شاکها و بالاها رو به وسیله ی سوزن ته گرد روی فیبر فرم بدیم

بعدش استاد میکروسکوپو آورد تا اولین حشره رو نشونمون بده و بگه که پاها وبالهای این حشره از چه نوعی هست ...

اسم حشره رو که گفت کسی متوجه نشد اسمش سوسری بود.

بعد که چهره های متعجب ما رو دید گفت سوسری همون سوسک حمامه !!!!!!!!!!!!

وبعدش یه سوسری از قبل کشته شده رو آورد وگذاشتش توی پتریدیش وگفت دست به دست کنید و ببینیدش نمیدونم دست خودم نبودا همه یه جورایی با حرکات چهره نشون میدادن که این موجود خیلی براشون چندش آوره ولی من که توی عالم خودم سیر میکردم همین که رسید به دستم با یه صدای نسبتا بلند به سوسری بی جان گفتم (عزیزم)

وبعد دیدم یه چند نفر متوجه شدن و شروع کردن بهم بخندن خب منم همراهیشون کردم.

البته من کنار لونه مورچه ها هم میشینمو  بهشون ابراز علاقه میکنم که با برخورد شدید اطرافیام مواجه میشم...

حالا اگه احیانا توی حمام سوسک ازاین دست مشاهده کردین برای اطرافیانتون کلاس بذارین وبگید توی حمام یه (سوسری )دیدم




کلاس

سر کلاس دامپروری بودیم .

استاد شروع کرد(استاد نصر):خوب بچه ها گوشت هایی که به عنوان خوراک انسان ومنبع پروتین هستند شامل گاو-گوسفند-بز-طیورـو{خوک }هستند(یاد اور کنم این یکی اخریه رو خیلی باابهت گفت) .

منم که ازش لجم گرفته بود گفتم :چی استاد؟خوک ؟مگه خوکم میخورند؟

استاد که یه ژست روشنفکری هم به خودش گرفته بود گفت:بله خوک از گوشتهای خوش خوراک کشور های پیشرفته هستش...

منم گفتم:ا...خوشمزهست؟باید بودینو قیافشو میدیدین!!!گفت:من نخوردم .من تا حالا گوشت خوک نخوردم.

چشمتون روز بد نبینه ساعت بعد که اومد سر کلاس به ضربی داشت ادامس میجوید.

پنج دقیقه نگذشته بود که گفت :بچه ها باید ببخشید من یکم حالت تهوع دارم رفتش بیرون.خخخخ