غروب جمعه باشد و نه به خاطر غروب جمعه بودنش از درون داغان و سوزان یک درد باشی و نتوانی حتی لامی از کام دم بزنی!
چادر مادر را بگیری و بروی پیاده بگردی آن پشتها را ...
بروی بروی بعد یک هو زردی زمین دلت راببرد و پاهایت را سست کند.
میدانی چقدر لذت دارد خوشه چینی وقتی آفتاب چشمک زنان غروب کند و تو برایش دست تکان بدهی بعدهم بشینی دوتایی با مادر عکسهای یوهویی با خوشه گندم بگیری ...
یاد آن قسمت از کتاب سو و شون سیمین دانشور افتادم که :یوسف رعیت ها را توصیه میکرد تا گندم ها را شلخته درو کنند تا چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید.
هی ریسه بروی از تویوتای نقره ای که آن دورترها دارد تعقیب میکند و هی آسِّه آسِّه جلو میاید !بعد هم برای پسر مشتی حسن که فکر میکند سوژه خوبی برای گاز دادن موتور و هی رفتنو هی آمدن گیر آورده دعا کنی ...یک زن خوب و درخور نسیبش بشود...
خوشه ها را برای عید نوروز ان شاله میخوام سبز کنم یکمشم میخوام رنگ کنم کنار گل خشکا بذارم :)
سلام چکاوک جون
چه عکسای زیبایی. چقدراونجاهاقشنگه :)
چه غروب زیبایی
وای دلم هوای شهرم رو کرده ...طراوت و سرسبزیش و اون رطوبت موجود تو هواش حال آدم و جا میاره...عطر جنگل و دریا و نم بارونو بوی چمن های خیس خورده خیلی مزه داره. غروبای ساحل دریاش که آدمودیوونه می کنه..
مرسی ازعکسایی که گذاشتی
دستت دردنکنه گلم
سلام عزیزدلم
فدایت دختر
ببخشید نبودم
سلام خانمی نازم. روزت مبارک...
خیلی خوشگلن این خوشه هااااااا
روزت مبارک ابجی گلم
هی مادربزرگ ...
دعایت گرفت
امسال پیرتر شدم....!!!!
با نوشته ای ویژه در شب تولدم در روزشنبه بروزتر خواهم بود
منتظر قدوم مبارکتان هستم دوست گرانقدر [گل][گل]
سلام دوستم
زیبا و غمگین
چشم
سلام که نام اعظم پروردگار است
سلام
کوچک باش و عاشق ، عشق خود میداند آیین بزرگ کردنت را
وب زیبایی دارید در پناه حق قلم به حق بزنید و پایدار باشید
سلام دوست عزیز.خوشحالم