امان از روزی
که
فریاد عقل گوشت را به بی رحمی کر کند
امان از روزی
که
با پای عقل روی احساست که به اشتباه بودنش پی برده ای قدم رو میکنی
امان از بودن و نبودن
امان از لحظه ای که شاید بی خدا حافظی تمام شود
امان از باور یک انسان در پیچ و خم زندگی
امان از آه یک دل که تا هست میسوزد و میسوزاندت
امان از امان
که اگر امان میدیدی چونان دلشوره به خود راه نمیدادی
امان از تنهایی و دستپاچگی برای پر کردن ان
امان از امان از امانو امان
خدایا ببخش اگر امانت زیبایت را بیهوده به دست باد سپردم
ببخش چون تو بخشنده ای زیبا معبود من
امان ترین لحظه را در بی کسیهایم دیدم
احیانا وصف حاله منو ننوشتی اجی؟
امان ؟؟؟؟
وصف خودم بود
مثل این که وصف چکاوک و گندم در این برهه از زمان شباهت دارد
هعییی
امان امان امان
که راحت یکی دیگه احساساتتو می دزده امان
این وصف حال خودم بود
هعییییی
امان از این زمانهایی که داره میگذره.
در جستجوی فرصت عمری تباه کردم
فرصت جوانی ام بود، من اشتباه کردم...
سلام
افسوس برای پی بردن به اشتباه چه سود
فقط باید کمتر به غم از دست رفتن عمرمون فکر کنیم تا جوونیمون دیرتر بره
یجورایی وصف حال منم هست..
"خدایا ببخش اگر امانت زیبایت را بیهوده به دست باد سپردم
ببخش چون تو بخشنده ای زیبا معبود من
امان ترین لحظه را در بی کسیهایم دیدم "
عالی بود چکاوکم..
سلام رباب جان دوست خوبم
ممنونم به خاطر حضور زیبات
این روزاخیلی تعدادگناهانم زیادشده!!!
برعکس همه عقل بمن توصیه نکرد!!!
اماانگارزمین وزمان وخدامرادوست دارند!!
میخواهندتوبه کنم امابازهم بسوی گناه میرم!!
جملات حرف هاوشخصیت مرابه بازگشت فرامیخوانند!!
التماس دعا!!!
سلام دوست من
مرسی که دلنوشته هاتونو برای گفتن به وبلاگ تنهای بی درد قابل میدونید
ممنون