از لذت بخشترین تفریحای من توی خونه که بعدشم کلی میخندم اینه که...
وقتی بابا پشت پنجره میشینه سیگار بکشه و من هی میگم پاشو بوش اومد تو اتاق و بابامم نمیره !
من یه آبپاش دم دست دارم تهدیدش میکنم که اگه نری میپاشماااااااااااا!!!
اونم میدونه میپاشم ولی میشینه تا من برم نزدیکش وقتی یه کم پاشیدم کلی ایییی و اوووییی و
دادو ههههه
سردش میشه خخخخ
از ایوون میپره پایین میره بیرون از خونه میکشه و میاد
خدایییییش ملاحضه این کارش خوووفه
خلاصه من کیـــــــــــــــــفی میبرم هم من هم بابا ...
ولی کاش میتونس ترکش کنه
"نگرانم براش "
چندتا پست گذاشتم ولی الانه دیدم خیلی دلگیر شدم حذفشون کردم با اجازه شوما...
داشتم تو حیاط دانشگاه راه میرفتم
یهو چشمم افتاد به یه باغچه کوچیک گوجه فرنگی
رفتم شروع کردم به خوردن که دیدم
یه دختر داره داد میزنه آقا آقا چیکار میکنی
داری پروژه پایات ترم منو می خوری......
[جالب بود...
خدا رو شکر ما به جای کاشتن تو این رشته باید برگ طراحی کنیم
ـــــــــــــــــــــــــ
عاشق این شعر داریوشم...
کلی باهاش گریه کردم...
کدوم شعر؟
آره شعر و آهنگ خیلی وقتا به داد روان آدم میرسه ...
این کمکو زیاد گرفتم مخصوصا با گریه
آره ترکش بده حتمن
نمیدونم