شده تا حالا توی موقعیتی رفتاری از خودت ببینی بعد یه هو توی اون لحظه بگی :این منم؟من با خودم اینشکلی نیستم:|
مثلا توی جمع دوستات یه انرژی زیادی داشته باشی!بلندتر از همه بخندی !ذوق کنی...
بعد توی اوج خندیدنات به خودت بیای و احساس کنی همه این رفتارات تظاهر بودن!
حس این که منِ توی جمع منِ توی تنهایی نیستم حس خوبی نیست!
چرا من اینجوری شدم؟
شما دقیقن همون خندههای خودتونین. امّا به این نکته تا بحال دقّت نکردید که اون چیزی که تو جمعید اون چیزی هست که دوست دارشید. ولی اون چیزی که توی خودتونید همون چیزی هست که هستید.
سلام دوستم
واقعا تا به حال بهش فکر نکرده بودم
یه جورایی قابل قبول برام .پس چرا حس خوبی بهم دست نمیده؟؟؟
چون این رفتارای تو جمعات باعث فاصله بیشتر تو یِ واقعیت با اونا میشه. شاید دوست داشته باشی که اونا بفهمن توی تنهایی چه شکلی هستی ولی با این چهرهای که اونجا از خودت نشون میدی این کار رو سختتر میکنی و تو اینو نمیخوای (شاید)
از این دوگانگی رفتاری بدم میاد...
اینو قبول دارم که وقتی تنها نیستم رفتارایی رو که از خودم بروز میدم دوست دارم واقعن!!!!!
ولی از احساسات تنهاییم بدم میاد.
سلام بی معرفت خوبی؟ اومدم بهت بگم آپم ولی دیدم لینکم حذف کردی ...
اگر دوست داشتی دوباره لینکم بکن و بهم بگو تا منم دوباره لینکت بکنم
سلام دوستم.خوبی؟؟؟پس توام منو پاک کردی؟؟؟؟؟مساوی شدیم;(
حتما خوشحال میشم
دقیقااا!!!!
و واقعا چرا!!!
همون لحظه هست که یه سکوت مسخره میپره وسط قه قه زدنت و یه غم سنگین توی دل در اون لحظه شادت!
یه چی میگم پیش خودمون بمونه
من توی جمع های متفاوت رفتار های کاملا متفاوت دارم که اینجوریه که احساس میکنم ادم دورویی هستم
اما از همه بیش اون رویی از خودمو دوست دارم که وقتی تنها هستم دارمش:)
خیلی درکم میکنه انگار....
این جمله خیلی قشنگ بود:من با خودم اینشکلی نیستم!
عزیزمممم...
نمیدونم اینا دورویی هستش یا نه.آخه رفتاری که مطابق شرایط باشه مناسبه...
این احساسات همیشه توی وجودمون هست با نوعای مختلف و شکلای جورواجور.
فقط اینش باعث خوشحالیه که درکشون میکنیم بهس میپردازیم.فکر میکنیم راجع بهش
چکاوک عزیز...
این حسیه که من هم اخیرن زیاد تجربه کردم.
شاید باید یه فکر اساسی کرد راجع بهش
آره یه سزی از حسا و روحیات مشترکن ولی چه فکری ؟؟؟