چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...
چکاوک پر از آرزوی پرواز

چکاوک پر از آرزوی پرواز

کاش زمان کمی مکث می کرد...

سقف

زبانم را به لبانم دوخته ام که دیگر شکوه ای نداشته باشم ...

بی صدا همه را رصد میکنم!

منم و دل و نفسهای سنگین و چشمانی غبار آلود

غمگینتر از سکوت اقیانوس

تحمل هم حدی دارد...

گمانم به انتهایش رسیده ام

زمانی که هیچ چیز حتی اشک مرحم نباشد روی دردهایت

تحمل به سقفش رسیده است...


نظرات 3 + ارسال نظر
نادم جمعه 3 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:31 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

بیماری نادری است این که نگاهت به هر چه بیفتد دلت برای کسی تنگ شود.

آره واقعا

امین جمعه 3 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:13 http://havayehavva.blogsky.com/

"برای زنده ماندن ، دو خورشید لازم است : یکی در قلب ، دیگری در آسمان."

دوست خوبم سعی کن خورشید درون قلبت رو روشن نگه داری.

درسته !
خورشید قلب باید گرم و پرنور باشه واسه ادامه

پاییز شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 18:18 http://kolbeyehpaeezi.blogsky.com

شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی آید، از بهاری می آید که فرا می رسد.
گیاه به روزهایی که رفته نمی اندیشد، به روزهایی می اندیشد که می آیند.
اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد،
چرا ما باور نداشته باشیم که لحظه های ما هم میشه که بهاری باشه؟؟؟
یه کم شاد بنویس دلمون باز بشه

خیلی قشنگ بود پاییز جان .
ممنون
چـــــشمممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد