-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1396 21:05
امیدوارم سالی که نکوست از بهارش پیدا نباشد! شروع خوبی نداشت برام سال 96 هنوزم پس لرزه هاش تنمو میلرزونه سکوت سرشار از ناگفته هاست...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 اسفندماه سال 1395 19:47
درستترین انتخاب منی... خوشحالم
-
خال جان:)
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1395 20:30
خال به خودی خود بد نیست. خالِ گوشتیِ بزرگِ زیر گوش ِمن که تا حدود یک سال پیش نقشه هایی در دوران مجردی برایش میکشیدم !که حتمن یک روزی میسپارمش به دست تیغ جراحی و از بیخ و بن درش می اورم . این روز ها در پوست خود نمی گنجد... توقع داشتم بهش که میگویم این خال گوشتی زیر گوشم زشت است مگر نه؟ اوهم موافقت کندو بگوید یک روزی...
-
حس غرور به آدم دست میده برخورد با همچین آدمی
جمعه 15 بهمنماه سال 1395 16:54
اصولن باس از یه جایی به بعد سکوتو شکستو جواب داشت واسه بعضی ادما ! از یه جایی به بعد اون دختر سر به زیر و مودب زیر خروار ها حرف مفتو خالی از عقل دفن میشه لذا برای نفس کشیدن و ادامه حیات باید کمی زبون دراز بود .نه که احترام نیاشه ها نه اصلن. با خنده هم میشه جوری جواب داد که طرف دفعه اولو اخرش باشه پاشو از گلیمش درازتر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1395 22:18
شاید قسمت بود من ناغافل راهی بشم ! نخوامو به اجبار راهی بشم دلم شور بزنه از دیر رسیدن ...دلم هی نگران بشه و یه هویی بگن ماشین بیرون منتظرته سوار شو که زود برگردی . وسط راه بار شکر بخوان ماشین بره توی خمینی شهر بار شکر بزنه من ببینمش آخ ...بدن نحیف و لپ قرمزو دستای یخ زدشو جاکت نازکشو تو اون سوزو سرما.هی با چشام توی...
-
برج
یکشنبه 26 دیماه سال 1395 10:08
دارن یه بُرجی میسازن با ده هزار تا پنجره میگن که قدِ برجشون از آسمون بُلنتره برای ساختنش هزار هزار درختو سر زدن پرندههای بیدرخت از این حوالی پَرزدن میگن که این برجِ بلند باعثِ افتخار ماس حیف که کسی نمیدونه خونهی افتخار کجاس باعثِ افتخار تویی دخترِ توی کارخونه که چرخِ...
-
خبر خوشهای حال خوش کن فیس و من
چهارشنبه 8 دیماه سال 1395 20:56
12 ساعت رو پا بودی و خودتو کشوندی خونه ! چای خوردی و با همسری کپو گفتی داشتی و یکم از سردردت کم شده با خودت میگی برم ببینم تو نت چه خبره بعد یه هفته مخصوصن تو فیس... با یه دستت موسو کنترل میکنی و با یه دستت موهاتو میگیری تو انگشتات و میخونی... 1-مرگ دنیا فنی زاده عروسک گردان کلاه قرمزی 2-تصاویر گور خواب های قبرستان...
-
بغض
شنبه 4 دیماه سال 1395 20:04
باید بتونم احساسمو بهش منتقل کنم ! اگه دنبال راه چاره نباشم به مشکل میخورم ... الان با نوشتن پیام و تلگرام و... این چیزا از راه دور تموم حرفای دلمو بهش میگم ولی من ضعف دارم توی رو در رو صحبت کردن یادم ندادن ... توی خانوادم یاد نگرفتم تو چشماش نگاه کنمو حرفای دلمو بهش بگم خیلی میترسم
-
قاتل
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1395 12:41
من تا حالا کسی رو نکشتم ...
-
ابی
دوشنبه 10 آبانماه سال 1395 20:49
کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری شونه ی کی مرهم هق هقت میشه دوباره از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره برگ ریزونای پاییز کی چشم برات نشسته از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا کی از سرود بارون قصه برات میسازه از...
-
هایدی
دوشنبه 10 آبانماه سال 1395 20:42
الان زندگیم میشد کارتون هایدی ! منم میشدم هایدی تو کوهستان بودم اخ چقد تصورش خوشه دلم قنج میره
-
خدا خستم
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1395 22:03
با مادرت میای کار؟ بله. بچه اولی؟ بله. چندتا بچه این؟ منو داداشم. اگه تو بچه اولی چرا مادرت انقدر پیره؟!!! وقتی زن باشی و مردت مرد نباشه زود پیر میشی... خیره خیره ...لبخند تلخ...سکوت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1395 21:52
دلم میخواد این زنایی که سر کار با آرایش غلیط و افتضاحشون (تو بخش اداری و لباس سفید پوس های به اسم مووهندس) چشم حقارت به کارگر دارنو جر بدم ... جوری که دلو دماغ به خود رسیدن نداشته باشن. دلم میخواد یه سری از اون شکم گنده های پر مدعا رو (صرفا مذهبی و لامذهبی) مث یه کارگر بکشم به کار تو اوج خستگی بشینم تماشاشون کنم.دلم...
-
خنده
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1395 21:40
شکل خنده هام عوض میشه از بچگی تا حالا هر از چند گاهی نوع خندیدنم عوض میشد.کپی قهقه های کسی میشد که خیلی باهاش خندیدم. رنگ خندهام هنوز رنگ خنده های شکوفه است... دیگه نمیاد کار! پ ن:احتمالن بعد از این میام میگم شبیه کی شدم
-
حس قشنگ بودنش
شنبه 30 مردادماه سال 1395 20:51
بگردی تو اتاقش جوراب چرکاشو پیدا کنی با عشق بشوریشون . بعد یه ماه از نامزدیت نگذشته باشه ببینی رمز قفل گوشیشا عوض کرده !اخم کنی و تو رو متوجه خودش کنه بگه رمزو بلدی بزن .بعد بفهمی رمز گوشیشا عین رمز گوشی تو کرده ... لب تابش نباشه سرجاش بپرسی ازش که پس کو ؟؟؟! بگه مگه خودت نگفتی جمعش کن تو دست و پا نباشه خراب نشه؟! بهش...
-
گریه اتو قورت دادی تا حالا؟؟؟
دوشنبه 18 مردادماه سال 1395 21:59
تقریبا روزی صد باری با صورت میخورم زمین!(ایهام) دردم میاد ،بغضم میگیره !گریه امو قورتش میدمو پامیشم ... درست در اوج شورو شوق جوانی به سر میبرم ، و هر روز حدود 12-15 ساعت مشغول کار هستم . هر از گاهی فکر میکنم که چند سال دیگه که برگردم به گذشته و بخوام خاطرات و جونی کردن های 24 سالگیمو به یاد بیارم ، چی میاد توی ذهنم...
-
چکاوک عشق است
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1395 23:11
توی محل کارم به خاطر نوع کاری که هست باید چکمه بپوشیم ،چکمه های سفید و با ساق بلند همه با ماژیک یا خودکار اسم خودشون رو روی اونها مینویسن! من اسم و فامیل شناسنامه ایم رو ننوشتم ... نوشتم : چکاوک حالا هرکی از راه میرسه میگه چکاوک یعنی چی؟ مگه میشه بهشون حالی کرد که یه عمریه یه خونه دارم که توش منا به اسم چکاوک صدا...
-
فتوا های چکاوکی
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1395 23:04
خیلی خوبه یه وقتایی به خودت اهمیت بدی ! این اسمش خودخواهی نیست.تقریبا میشه اسمشو گذاشت احترام به خودت به شخصیتت . مثلن حوصله کار نداشته باشی ،احساس ضعف و خستگی بکنی ،حوصله توضیح دادن به کسی که فقط دوس داره منطقی که توی کله خودشه رو از زبون تو بشنوه ام نداشته باشی!البته این دیگه اسمش منطق نیست ها... هی زجه بزنی جلوش که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 خردادماه سال 1395 23:30
هیچی بهتر از این نیست که ... سرتو بذاری رو شونه اش و اونم تند تند بلند بلند فکر کنه که کدوم شعرا قشنگتره !پیداشون کنه و با صدای دلنشینش با لحن مشاعره بخونه انگار زندگی روی خوشش رو داره کم کم نشونم میده ،چند وقتیه به خاطر حضور مهربونش خیلی آرامش دارم.
-
چشم انداز
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1395 23:44
یه درخواست برای کار توی آزمایشگاه محل کارم داشتم .البته یه پیشنهاد از طرف مهندس اونجا بود به خاطر مدرکم .و هنوز مخالفت و موافقتش قطعی نشده وامیدوارم به لطف و یاری خدای خوبم هر چی خیره رقم بخوره .من لایق بهترینا هستم ...
-
زن شوهر جانم
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1395 20:16
نمیدانم من که حالا زن رسمی ،شرعی ، عرفی ،قانونی ....اصلن همه جوره ی شوهرم شده ام ،چرا وقتی از آرزو سه تا بچه داشتن یا برای عوض شدن جو محیط هشت تا شدنشان حرف میزنم یا این که بگویم دوست دارم رنگ چشمان بچه اولم که دختر هم هست سبز باشد باید خجالت بکشم ؟ مگر مادربزرگم لولو بخوره هست؟ هفت سر غریبه است مثلن؟ باور کنید مراقب...
-
15 فروردین
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1395 17:33
رئیس بانک امروز هر تیپ آدمی رو صدا میزد: دکتر مهندس کاش یاد بگیریم از ادب و شعور همچین آدمایی پ ن:خدا رو شکر مشکل وام ازدواجمون حل شد! پ ن2:فردا ان شالله اولین روز کاری سال جدید هستش .
-
یک سر و هزار سودا...
شنبه 14 فروردینماه سال 1395 16:36
جهت تاسف خوردن به حال جامعه ی پارسی اسلامی لطفا یک سر به چت روم های مجاز نت بزنید! تاکید میکنم فقط جهت خوردن تاسف ...
-
اندر مثال های زیستشناسی من :)))
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1395 13:19
وقتی پای درد گلو و لغزش اشک از چشمانت به میان می آید قضیه کاملن عوض میشود... دلت انگار شبیه میسیلیوم های قارچی شده است که تا عمق وجود میوه ای فرو رفته وگل های سفید و سبزش را فقط میبینی ومیگویی کپک زده !!! دلت فرو میرود در عمق وجودش و اشک هایت خیلی روانتر از قبل تر ها حتی که جاری میشود...
-
1395 مبارک دوستای نازنینی که منو میخونید
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1395 13:07
شده تاحالا هم صحبت بشی با مادر یا پدری که جگر گوشه اشو از دست داده؟ حالا دلیلش بیماری، تصادف ... یا هر چیز دیگه ای که بوده ،پای هر صحبتیش که میشینی میخواد مسافرت 30 سال قبلش باشه میخواد زبر و زرنگ بودنش باشه میخواد ازدواجش باشه ...ته ته همه ی تعریفاش میرسه به بچه اش که از دست داده !عمق درد و حس میکنی وحفره خالی تو دلش...
-
نگاه رنگی رنگی
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1394 19:47
یادم می آید در آن گذشته های دور بعضی وقتها که در جمعی برو بچه ها از همسر مورد علاقه خود در آینده صحبت میکردند چهار شانه بودن و قد بلند و نمیدانم آن صدای کلفتو گره خورده مردانه و چه و چه و چه ... من اما چشم های رنگی و آن هم سبز با موهای بور آرزو داشتم (لبخند)چیزهای دیگر به اندازه این خصوصیات ظاهری مهم نبود :) شنیده...
-
تمام شده ام
جمعه 23 بهمنماه سال 1394 13:39
درست درلحظه اتمام حال خوب همه باید اخم و رفتار نادرستی پیش می آمد !!! درست در لحظه آخر سو تفاهم ها به اوج خود میرسید ومن و تو از همه جا بی خبر لبخند میزدیم و دستهای یخ زده مان را محکمتر میفشردیم... میدانم هنوز تازه اول راهم تمام سعیم را میکنم تا با این باد ها نلرزم ! من تورا حفظ میکنم یعنی دیگر من و تو نداریم تمام شده...
-
مرور
جمعه 16 بهمنماه سال 1394 17:54
-
در شرف یک اتفاق خوبم
دوشنبه 14 دیماه سال 1394 13:42
شک ندارم جنگ جهانى سوم بر سر تصرف چشم هاى توست و آنگاه من نه هیتلرم که کم بیاورم و نه اتحاد جماهیر احمق ها تنهابه اتفاق یک قلب عاشق فتح مى کنم دنیاى نگاهت را
-
مهدیه
سهشنبه 8 دیماه سال 1394 13:07
در دوران دلبری به سر میبره این بچه