-
تهران
دوشنبه 18 اسفندماه سال 1393 16:05
رویای زندگی در پایتخت از سرم افتاد ،آن زمانی که شنیدم بیشترین تعداد آدم فقیر و کارتن خواب در آن از هر شهر دیگر کشور بیشتر است!!!
-
روی پیشانی ام حک شده میبینند
دوشنبه 11 اسفندماه سال 1393 18:14
پیشانی ... بله درست است وسیعترین منطقه رخ آدمی!واقع در قسمت فوقانی آن! و گمانم اولین قسمتی است که طرف مقابلت قبل از سلام دادن با آن مواجه میشود. پ ن:جدیدن به این نتیجه رسیدم که آدمای مختلف چیزای مورد علاقه اشونو که میتونن از تو طلب کنن و تو میتونی برآورده کنی رو و اگه این کارو بکنی شدیدا دوستت خواهند داشت و با تو انس...
-
مهدیه در سن یک و نیم سالگی خود به سر میبرد...
سهشنبه 5 اسفندماه سال 1393 17:08
چکاوک بافتنی ام داره ها!! یه جلیقه بافته واسه ی موش کوچولوِ خاله.;)
-
لطفن نخونید ...
شنبه 2 اسفندماه سال 1393 14:06
امروز رفتم عیادت ماجی. درش قفل بود یه جفت دنپایی مردونه دراتاقش بود فکر کردم کسی توِ در زدم هل زدم باز نمیشد فکر کردم کسی از تو قفلش کرده ولی دیدم از بیرون درشو بستن و رفتن .باز کردم و دیدم آره روی تخت خوابیده !خیلی چشماش خوشحال بود از این که کسی درشو باز کرده و رفته پیشش .بلند بلند باهاش حرف زدم و روسریشو بالابردم...
-
اول اسفند
پنجشنبه 30 بهمنماه سال 1393 17:15
چند ساعتی مانده است تا نیمه شب عزم آمدنم گل بگیرد ... چند ساعتی مانده هنوز تا بیقرار شدن برای چشم باز کردن! کجا بودم وبه کجا آمدم ؟؟ نمیدانم تبریک دارد یا نه ! غمگین تراز همیشه به استقبال سالگرد زمینی شدنم میروم به قول برادر جانم که به مادر میگفت:من اگر میفهمیدم برای زنده ماندنم از اوشین هم بیشتر رنج کشیده باشی خرسندم...
-
نقاشی
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1393 11:06
از بدی ها و یا شاید هم خوبیهای گرفتن کتاب های دست دوم این است که پی به اوج ذوق و هنرمندی نفر قبلی ات میبری! فقط نمیدانم ایشون دختر بودن یا پسر ؟ عاشق بودن یا همینجوری عکس دختر کشیدن ;)))
-
کلینیک افضل
پنجشنبه 16 بهمنماه سال 1393 17:56
توی مطب کارتمو دادمو اومدم بیرون نشستم تا نوبتم شه. طبق معمول پراز سوژه های جالب و خنده دارو ... طی این دوسال من فقط به مبلای کنار عادت کرده بودم و تقریبا حاضر نبودم به هیچ عنوان جای دیگه ای رو انتخاب کنم تقریبا همه جا تحت نظره و پشت به کسی نیست.این دفعه تا وارد شدیم داشت مسابقه والیبال نشون میداد "میم"گفت...
-
تابستان سررد
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1393 11:16
به نظر میرسد سه فصل باقی مانده از سال زِمَستان باشد تا زِمِستان
-
آخ گفتم
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1393 10:58
نمیدانم این حس بدجنس درونی اسمش چیست که هر وقت من نوبت دندانپزشکی دارم هوس خوردن سیــــــــــر !آن هم از نوع هفت ساله اش(آب افتادن دوهانمان)را به این دل می اندازد ...
-
نامه ای برای دخترم :)
یکشنبه 5 بهمنماه سال 1393 19:11
میدانی؟ گاهی اوقات با خود فکر میکنم اگر یه روزی ازدواج کردم و اتفاقا فرزند اولم دختر ملوسی بود چه ها میکنم و چه ها نمیکنم! اتفاقا این فکر ناگهانی درست زمانی به سراغم می آید که ... که بعضی رفتار ها را دوست ندارم ،بعد از 22سال زندگی احساس میکنم چقدر حالم بد میشود وقتی به طرز رفتارم احترام گذاشته نمیشود و مدام باید نگاه...
-
Hi
شنبه 20 دیماه سال 1393 16:47
احساس میکنم اونقدرا ارزش نداشتم که به اندازه دوثانیه وقت نذاشته و سین سلامو کامل نکرده! پیام کوتاهایی که با "سلام"شروع میشن و دو سه بار میخونم بعد جواب میدم ولی اونایی که با "س"شروع میشه رو اصلن... شاید یه جورایی باب شده که اینجوری به هم سلام بدن ولی من هیچ وقت این کارو نمیکنم. *اولا مگه چقد وقت...
-
فکر خراب
شنبه 20 دیماه سال 1393 16:41
مورد داشتیم:: طرف از زمان سه ماهه بودنش تو بارداری تا 9ماهگی مدام میرفته "سو نو"!!! به امید تغییر جنسیت جنین از همه جا بیخبر از دختر به پسر... اون چیزی که منو متعجب کرده اینه:ایشون کارشناس علوم قرانی دارن آقاشونم طلبه هستن(لبخندی عمیق) بعد میدونید که دختر توی اسلام "رحمت الهی "معرفی شده؟؟؟؟؟
-
دل مردگی
شنبه 6 دیماه سال 1393 14:51
تشنه یه مشت هیجانم . انگار سهم الانم از هیجان و چیزایی که چشمامو سه برابر میکنه فقط وقتاییه که عصبانی هستم! وبقیه حالاتم درنطفه خفه شدن! دلم دویدن میخواد ،پوشیدن لباسای جورواجورو رنگی ،دوچرخه سواری تو خیابون ،برف بازی ،سروصدا ،جیغ هورا *برف پارسال همراه بود با دوهفته نبود مادرم (بستری شدن مادربزگ)و سختی خونه داری و...
-
بچه نمی آورد
چهارشنبه 3 دیماه سال 1393 22:15
کلاس پنجم دبستان بودم که از بهزیستی آوردنش و شد پسر عمه جدیدم... یادمه اون روزا همه میگفتن عمو(شوهر عمه) واسه خاطر این راضی به انجام این کار شده که پس فردا اگه خدای ناکرده افتاد مرد یه گوشه از مالو اموالشو دست کسی بگیره و ثوابی کرده باشه ... خیلی زود به بودنش عادت کردم و دوستش داشتم میتونم بگم خیلی خوب باهاش کنار...
-
زندگی درون مینی بوسی که میبینید
دوشنبه 24 آذرماه سال 1393 18:52
*باید گاهی سفر کنی تا کمی از دغدغه های آدم های دورو اطرافت باخبر شوی ،بیشتر بفهمی که تنها تو پر از رویاها و آرزو های دست نیافتنی نیستی !آدمهایی هستند در پی آسوده زیستن حتی!!! باید موقع گوش دادنشان خود را آنها بدانی تا بفهمیشان... حق نداری به حرفهایشان با جسارت گوش دهی پس هدفون گوشی ات را میگذاری و صدای آهنگهایش را تا...
-
محض
دوشنبه 24 آذرماه سال 1393 06:55
دیگر حتی بغض و آه و اشکهایش تصلایی نبود بر دردهای یکی بود یکی نبودش! آرزوی مرگ برایش ملموس ترین و بهترین شده بود ... و به این می اندیشید... زاده لغزش هوسی ،در انتهای شبی سرد و طوفانی است و این که ای کاش هیچ جذبیتی رخ نمیداد تا حاصل هستی او باشد... و به این می اندیشید ... کدام یک از آنها بیشتر شیون میزنند وقتی خون تمام...
-
گیرو دار مذهب در عصر حاضر
جمعه 9 آبانماه سال 1393 13:49
حرف دل ما رو زدی سرباز این پستتو با تک تک سلولای بدنم قبول داشتم !
-
حرف حقه باید قبول کنی چه خوشت بیاد چه بدت بیاد
دوشنبه 5 آبانماه سال 1393 20:09
حقیقت اینه که باید دست کشید از دیده شدن ها و برای چشم مردم برای خدا و امام حسین کار کردن! حقیقت اینه که باید به قلبمون رجوع کنیم . یه سوال؟!اگه تو گیرو دار زندگیمون یه عملی ،کاری رو به زندگیمون اضافه کنیم که آگاهی کامل داریم از خطا بودنش واین به ظاهر باعث بشه که خیلی زرنگ باشیم و اهل کار!تا این که اون خطا و تقلب رو...
-
ژولیدگی بچگانه میخوام+کمی بیخیالی
یکشنبه 16 شهریورماه سال 1393 12:53
باید یک20سالی کوچک شوم... کودک شوم! دنبال بچه گربه بدوم ،غذایم را با او تقسیم کنم و او روی پاهایش بایستد ومن با دندان های نیش تازه بیرون زده ام ذوق کنم واو با صدای از سر گشنگی و ضعف" می ی ی و و "بگوید و بادندان های تیز کوچکش که دو سه ماهی است احیانا بیرون زده اند مرا همراهی کند! باید کودک شوم عروسکم را به...
-
احساس کوفتگی میکنم
شنبه 8 شهریورماه سال 1393 21:17
-
آرومم
دوشنبه 27 مردادماه سال 1393 11:39
بارون غیر منتظره ای بود روز جمعه! چهره زمینو شست و دل ماهم باز شد نشاط دختربچه موقع دویدن زیر بارون تند با دنپاییهای تابه تای پاشنه بلندو تبی با موهای قهوه ای رنگ کپ خیسش با کیلیپس پروانه ای آبی رنگش که موهای جلوشو بالا برده بود;) ،تهدید مادرش که سرما میخوری و... هوای ابری رو همیشه دوست داشتم امروز دوشنبه هوا ابریه...
-
حالی شبیه همین آهنگ
شنبه 25 مردادماه سال 1393 14:02
احوال تلخم دل تنها و غریبم منو و این حال عجیبم حال بارون زده از چشمای ابری دل دل دل دل تنگم منو و این حال قشنگم حال ابری شده از درد و بی صبری . انگار دل منه که داره میشکنه صبور و بی صدا هر لحظه با منه گویا از این همه حس که تو عالمه سهم من و دلم احوال تلخمه . وقتی هیشکی نیست که حتی از نگاش آروم بشی دل تنهات رام نمیشه...
-
وحشی شدن به خدا
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 14:20
گربه تا وقتی چیزی مثل"گوشت،دمبه،موش"نبینه مثل بچه آدم هر چی بهش بدی میخوره به یه قاشوق ماکارونی هم راضیه ... آما امان از وقتی که بوی همچین چیزایی به مشامش برسه یا جمالش بهشون روشن شه! گربه از قاب اهلی و پیشی بیرون میاد و هاررر و وحشی میشه و دندونای نیشش از لبو لوچه اش میزنه بیرون وچشماشم که دیگه نگو مردمکش...
-
زنان ونوسی مران مریخی:|
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 13:54
رفتیم خونه پسر عمو ،وبعد گپ و گفتی یه کتاب دیدم خیلی کهنه و چند هزار دور گشته ،رو تاغچه بود گفتم عه کتابم میخونی؟ آخه ادامه نداد درس خوندنو "بیشتر دخترای هم سنش همین طورن به خاطر جو بدی که اون زمان بوده"ادامه نداده بود و تا پنجم خونده! گفت:آره این کتابه رو خواهرش از فلانی گرفته خونده حالا داده دست من اگه...
-
سبد گل خشک
دوشنبه 13 مردادماه سال 1393 15:49
از اون دسته آدمایی ام که هر جا یه بوته ای خسی خاشاکی دیدم جمع میکنم میارم خونه دسته بندیش میکنم و میذارم بالای بوفه ! الان یه سبد حصیری میخوام ،چندتا اسپری رنگ،گواش ،اسفنج،چسب ،سلفون واسه روش،اکلیل میشینم سرمو با این چیزا گرم میکنم قول میدم عکس بذارم از کار هنری حالا کی و کجا برم این همه لوازم تهیه کنم؟
-
خدا به دادت برسه ماجی
دوشنبه 13 مردادماه سال 1393 15:41
-
گمانم فحاشی کردم بهشان
جمعه 10 مردادماه سال 1393 15:08
توی دانشگاه وقتی لیوان یه بار مصرفو پر آب میکنم و میپرم بالای سرویس و آبمو جرعه جرعه میخورم و حالم میاد سرجاش وقتی دنبال یه سطل کوچولو پایین پام کنار صندلی میگردم که بندازم توی اون و سطلی نمیبینم . فوری شیشه و نمیدم کنارو ... وقتی توی جاده پوسته مینو یا آدامس موزیمو میکنم و محتوی و میندازم تودهنم و هدایتش میکنم گوشه...
-
باور
یکشنبه 5 مردادماه سال 1393 11:43
شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی آید، از بهاری می آید که فرا می رسد. گیاه به روزهایی که رفته نمی اندیشد، به روزهایی می اندیشد که می آیند. اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد، چرا ما باور نداشته باشیم که لحظه های ما هم میشه که بهاری باشه!!
-
خدا کنه
یکشنبه 5 مردادماه سال 1393 02:06
یه ضرب المثلی هست که میگه "زن دنده اش رو دنده شوهرش نیست ویا مرد دنده اش رو دنده زنش نیست" یعنی اینکه :هر کسی کار خودشو میکنه و نظر خودشو داره تفاهم در حد صفره! دنده وقتی روی دنده نباشه یعنی اینکه اسمشون (هم سر )نمیتونه باشه !هر روز مشاجره و بحث و فریاد... زن مردی که روبه روشه رو وقار و ابهت مرد بودن بهش...
-
سقف
جمعه 3 مردادماه سال 1393 07:00
زبانم را به لبانم دوخته ام که دیگر شکوه ای نداشته باشم ... بی صدا همه را رصد میکنم! منم و دل و نفسهای سنگین و چشمانی غبار آلود غمگینتر از سکوت اقیانوس تحمل هم حدی دارد... گمانم به انتهایش رسیده ام زمانی که هیچ چیز حتی اشک مرحم نباشد روی دردهایت تحمل به سقفش رسیده است...